خاطراتم... حرفای خوب و بد دلم.....! |
|
مکالمه وسط دعوا : بچه که بودم و تقریبا نصف مامانم بودم مدام ازش اویزون میشدم و میگفتم عاغا کتاب انحرافات اجتماعی به حدی جالب بود که اصن نمیشد یه ثانیه هم ولش کنی برنامه ریزی ماله بچه سوسولاست.... فک کن به زووووووور کتک و تهدید بین پسر خاله و دختر خاله بخوابی.... مورد داشتیم، طرف داشته با یه کلیپس حرف میزده بعدا فهمیده زیر اون کــلــــیــــپــــــــس یک عدد! دختر وجود داشته امروز شوخی شوخی نزدیک بود یه ظرف اسید روم خالی بشه خب همتون میدونین که کتاب هبوط رو بار اول رد کردن من به اون قرص لعنتی بدجور حساسیت دارم من احساس دارم + یورو نیوز، بی بی سی و هیچ شبکه ی خبری دیگه ای نداریم پنج شنبه خونمون امر خیره مامانم میگه توی وبت چند تا پست سرکاری بذار ملت شب تا صبح با مخاطبشون اس میدن و کلی ذوق میکنن و میخندن و.... اخر شب بود |